(چکیده)
ازدواج نهاد اجتماعی بسیار فراگیری است. با وجود این مانند سایر جنبههای زندگی اجتماعی تفاوتهای زیادی در در الگوهای خانواده و ازدواج در میان فرهنگهای گوناگون وجود دارد .اینکه چه چیزی خانواده محسوب میشود،ارتباطش با خویشاوندان دیگر ،با چه کسانی میتوان ازدواج کرد،زن و شوهر چگونه انتخاب میشوند،ارتباطات میان ازدواج همه اینها در فرهنگهای گوناگون بسیار متفاوتاند.
▪ مقدمه
مطالعه خانواده و ازدواج یکی از مهمترین حوزه های جامعه شناسی است.عملا در تمام جوامع ،هر کس در زمینه ای خانوادگی پرورش می یابد، و در هر جامعه اکثریت عظیم بزرگسالان متأهل هستند یا بوده اند .ازدواج نهاد اجتماعی بسیار فراگیری است. با وجود این مانند سایر جنبه های زندگی اجتماعی تفاوتهای زیادی در در الگوهای خانواده و ازدواج در میان فرهنگهای گوناگون وجود دارد .اینکه چه چیزی خانواده محسوب می شود،ارتباطش با خویشاوندان دیگر ،با چه کسانی می توان ازدواج کرد،زن و شوهر چگونه انتخاب می شوند،ارتباطات میان ازدواج همه اینها در فرهنگهای گوناگون بسیار متفاوت اند.
● ازدواج
خانواده گروهی از افراد است که با ارتباطات خویشاوندی مستقیما پیوند یافته اند،و اعضای بزرگسال آن مسئولیت مراقبت از کودکان را به عهده دارند. پیوندهای خویشاوندی ارتباطات میان افراد است که که یا از طریق ازدواج برقرار گردیده اند،یا از طریق تبار که خویشاوندان خونی (مادران ،پدران،فرزندان دیگر،پدربزرگها و ...)را با یکدیگر مرتبط می سازد.ازدواج می تواند به عنوان پیوند از نظر اجتماعی به رسمیت شناخته شده و پسندیده بین دو فرد بزرگسال تعریف شود.هنگامی که دو نفر ازدواج می کنند ،با یکدیگر خویشاوند می شوند؛اما پیوند ازدواج شمار زیادتری از خویشاوندان را نیز با همدیگر مرتبط می سازد.والدین،برادران،خواهران و سایر خویشاوندان خونی ،خویشاوند شریک ازدواج می شوند.
▪ خویشاوندی
در اکثر جوامع غربی ،ارتباطات خویشاوندی عملا محدود به تعداد محدودی خویشاوندان نزدیک است..برای مثال بیشتر مردم،تنها آگاهی اندکی از خویشاوندان دورتر از درجه اول و دوم دارند.اما در ایران،روابط خویشاوندی اهمیت بسیار زیادی در اکثر حوزه های زندگی دارند.در بعضی از نقاط ایران،همه افراد با دیگران خویشاوند بوده ،یا خود را با دیگران خویشاوند می پندارند.در شهرهای صنعتی و کلان شهر در ایران و جهان محدوده خویشاوندی بسیار محدود می باشد.
● روابط خانوادگی
روابط خانوادگی در گروههای خویشاوندی بزرگتر همیشه شناخته شده است.عملا در همه جوامع می توان آنچه را که جامعه شناسان و مردم شناسان خانواده هسته ای نامیده اند تشخیص داد،که شامل دو بزرگسال است که با هم در خانواده ای با فرزندان خود یا کودکانی که به فرزندی پذیرفته اند زندگی می کنند. در اکثر جوامع سنتی ،خانواده گسترده وجود دارد.خانواده گسترده را می توان گروهی مرکب از سه نسل یا بیشتر دانست که یا در یک مسکن و یا در نزدیکی یکدیگر زندگی می کنند .این خانواده ممکن است شامل پدربزرگها و مادربزرگها،برادران و همسرانشان،خواهران و شوهرانشان،عمه ها و خاله ها ،عموها و داییها ،خواهرزاده ها و برادرزاده ها باشد.
▪ تغییرات در الگوههای خانواده در سراسر جهان
انواع گوناگون از شکلهای خانواده در جوامع مختلف در سراسر جهان به جای مانده است .در برخی نواحی ،مانند مناطق دوردست آسیا ،آفریقا یا اقیانوس آرام شکلهای سنتی خانواده شامل خانواده های گسترده ،کلانها ،و چند همسری چندان تغییری نکرده اند.اما در بیشتر کشورهای جهان سوم تغییرات گسترده ای در حال وقوع است.منشأ این تغییرات پیچیده است،اما چند عامل را می توان به عنوان عوامل به ویژه مهم در ایجاد این دگرگونیها برگزید. این عوامل،در درجه اول همانند دوره های پیشین در غرب،شامل تأثیر صنعت و زندگی شهری امروزی می گردد.به طور کلی این تغییرات حرکتی جهانی در جهت تفوق خانواده هسته ای ،ایجاد می کنندو نظامهای خانوادۀگسترده و انواع دیگر گروههای خویشاوندی را از هم می پاشند.
▪ رویه تاریک خانواده
از آنجا که روابط خانوادگی و خویشاوندی جزئی از وجود هر کسی را تشکیل می دهند،زندگی خانوادگی عملا کلیه انواع تجربه عاطفی را در بر می گیرد.روابط خانوادگیمیان زن و شوهر،پدر و مادر و فرزندان،برادران و خواهران،یا میان خویشاوندان دور می تواند گرم و ارضاء کننده باشد.اما این روابط ممکن است به همان اندازه مملو از تنشهایی باشد که افراد را دستخوش ناامیدی می سازند و یا آنها را سرشار از احساس عمیق اضطراب و گناه می کنند.
رویه تاریک زندگی خانوادگی بسیار گسترده است و با تصویرهای خوشبینانه حاکی از هماهنگی که بی وقفه در فیلمهای تجارتی تلویزیون و در جاهای دیگر در رسانه های جمعی مشاهده می کنیم در تناقض است.رویه ناخوشایند خانواده دارای جنبه های متعددی است،از جمله ستیزه ها و دشمنیهایی که به جدایی و طلاق می انجامند،و ارتباط روابط خانوادگی با آغاز بیماری روانی.
مفهوم رفتار اخلاقی در سبک زندگی
هر عالمی، ادبی دارد. ادب در باطنیترین معنای خود، تجلی نسبت میان آدمی و هستی است. ادب ظهور معنایی است که ما از نحوهی بودمان در عالم دریافت میکنیم. اما در فهم ظاهری و اجتماعی، ادب اصطلاحاً رعایت قواعدی است که با تایید عموم اهالی آن عالم همراه است و عدم رعایت آن شماتت و تقبیح آنها را در پی دارد. متناسب با بنیانهای نگرشی هر حوزهی تمدنی، ادب آن عالم با دیگری تفاوت پیدا میکند.
به طور مثال در فهم ادب کلان شهرهای مدرن به نوعی رفتار خاص اشاره میشود که اصطلاحاً (Sivil Inattention) یا بی توجهی مدنی گفته میشود. بی توجهی مدنی یعنی اینکه شهروند جامعهی مدرن در مواجههی اتفاقی با رهگذران آشنا، بجای آغاز گفتگو و احوالپرسی، تغافل میکنند و از کنار آنها با بی اعتنایی میگذرند. بشر جدید علیرغم سعی وافری که در تحریک کنندگی و جلب نظر دیگران دارد ولی باطناً از بودن با آدمیان میهراسد. او خاص میپوشد، خاص آرایش میکند، خاص میخرامد، خاص حرف میزند، اما در عین حال بی اعتنا و منفرد باقی میماند.
بنابراین میتوان گفت ادب زندگی اجتماعی در کلان شهرهای مدرن دقیقاً نوعی بی ادبی در اجتماع مسلمین است. در کلان شهرهای مدرن، آنچه که عرفاً رفتار گرم و صمیمی خوانده میشود، به نوعی فضولی و مزاحمت تعبیر میشود. بر همین سیاق، شهروند مدرن حتی وقتی رهگذری میخواهد از او وقت را بپرسد یا در پیدا کردن نشانی از او کمک بگیرد، احساس عدم امنیت میکند. درحالیکه ادب اجتماعی ایران پیشاتجدد، متضمن برقراری ارتباطات میان فردی وثیق ولو به بهانه های کوتاه مدت و گذری بوده است. (به روایاتی مراجعه کنید که به پرسیدن اسم همسفر و جویا شدن احوال او در موقعیتهای مختلف اشاره دارد(
برخی فلاسفهی تاریخ معتقدند شهروندان در جهان شهرها هرچند ظواهر ادب و اخلاق اجتماعی را رعایت میکنند، لیکن عمیقاً بی ادب، خام و بی بهرهی از تربیت انسانی و اجتماعیاند. ادب و اخلاق اجتماعی آنها صرفاً رعایت ظواهری است که نوعی تشخّص اجتماعی به آنها میدهد؛ بنابراین نماد هویت به حساب نمیآید. آنها لباسهای خوب میپوشند، بهداشت را رعایت میکنند، صف و نوبت را مراعات میکنند، در مترو و تاکسی بلند حرف نمیزنند و … . این آداب عموماً نوعی رفتار ناشی از عادت و بدون ارتباط با فهم و احساس عمیق انسانی است.
به عبارتی ادب ظاهری شهروندان مدرن، با نوعی بی ادبی و بی تعهدی عمیق باطنی هم نشین میشود که ناشی از سرگشتگی او و عین گسستگی و جدا افتادن او از معنای اصیل حیات است. به طور مثال از یک رهگذر خوش لباس انتظار نمیرود که هنگامیکه دو کودک را در حال زد و خورد میبیند، پادرمیانی کند و آنها را به صلح و آشتی دعوت کند؛ یا اگر کسی از او تقاضای کمک میکند با احساس تعهد برای او وقت بگذارد؛ یا با شنیدن صدای گریه و شیون از خانهی همسایه، جویای احوال او شود؛ او راه خود را میگیرد و با بی توجهی مدنی به «خود» میپردازد.
مفاهیمی چون احترام به دیگران، تواضع، آرامش، صبر، مسوولیت پذیری و … همگی مفاهیمی مشترک اند که روانشناسی جدید هم به کرّات از آنها به عنوان ادب اجتماعی و اخلاق عمومی یاد میکند. اما تفاوت بنیادینی در تلقی از این مفاهیم با تلقی دینی از آنها دارد. بسیار دیده و شنیدهاید که روانشناس خوش لباس و متشخصی به آرامی شهروندان را به آرامش، صبر و رعایت حقوق دیگران سفارش میکند.
استادان و مشاوران و مددکاران اجتماعی مدرن، در واقع به شهروندان میآموزند که رفتاری را بیاموزند تا زندگی برای آنها و دیگران لذت بخش تر باشد. اما هیچ گاه این سؤال پاسخ داده نمیشود که چرا شهروندان مدرن کمتر به آموزشهایی که میبینند پایبند میمانند.
اخلاق و ادب در سبک زندگی مدرن علیرغم اشتراک در صورت الفاظ ولی تفاوتی مبنایی با اخلاق و ادب در سبک زندگی ایرانی-اسلامی دارد. به اصطلاح گفته میشود این دسته از مفاهیم دچار «فروکاست» یا تقلیل و تحویل در معانی شدهاند. اخلاق و ادب در تلقی دینی، متصف شدن ظاهری به برخی اوصاف و یا رعایت قواعد صوری اجتماعی نیست. به عبارتی صبر، تواضع، آرامش، عزتمندی و … نه به عنوان مجموعه رفتارهایی که باید آموخته شوند یا قواعدی که باید رعایت شوند که به عنوان «ملکات نفسانی» شناخته میشوند. علامه طباطبائی(ره) صاحب تفسیر المیزان میفرمایند: «علم اخلاق عبارت است از فنی که پیرامون ملکات انسانی بحث میکند، ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست برای این هدف بحث میکند که فضائل را از رذائل جدا سازد.* این تعریف و تعاریف مشابه، اخلاق را برآمده از خلق و باطن انسانی میدانند که تجلیات ظاهری آن در شکل رفتار ظاهری و ادب اجتماعی دیده میشود. به تعبیر عرفان اسلامی انسان صادراتی دارد هماهنگ با واردات او و آنچه از او سرمی زند؛ ثمرهی ملکات نفسانی او و حاصل تربیتی است که «واجد» آن شده است.
در حکمت اسلامی، فضایل اخلاقی مرحله ایست که در وجود انسان «محقق» میشود و در واقع انسان در طی مراتب سلوک «واجد» این مرتبه میشود و فضایل به صورت ملکاتی در تملک نفس او در میآیند. تلقی اینچنینی از اخلاق طبعاً هم نشین با حضور، ذکر، خلوت و عبادت است و نه ثمرهی آموزشهای شهروندی یا توصیه های ایمنی یا مهارت افزایی و امثال این تعابیر عرفی.
امروزه زیاد دیده میشود که متناسب با فرهنگ عمومی کلان شهرهای مدرن، توصیه های اخلاقی ناشی از معانی باطنی، جای خود را به مفاهیم تقلیل یافته و عرفی میدهند. زمانی روی قبضهای آب و برق این عبارت آمده بود که «مصرف بی رویه موجب ضمان است»؛ این تعبیر یک تحذیر و هشدار اخلاقی و شرعی است و با این جمله که «ارائهی بلیط نشانهی شخصیت شماست» به طور مبنایی متفاوت است. اولی نمایانگر ارتباط معنایی آدمی با یک زیست باشعور است و دومی نمایانگر دست و پا زدن برای جعل هویت برای انسانی است که در پی جلب توجه دیگران است؛ اولی هشداری است مبتنی بر تعهد باطنی مخاطبان به نسبت میان رفتارهایشان و نتایج شرعی و اخلاقی آن؛ و دومی یک هشدار نسبت به تشخّص ظاهری اجتماعی است. بنابراین شهروند مدرن میآموزد در مواقعی که نظارت عمومی وجود ندارد، رعایت قواعد اخلاقی هم ضرورتی ندارد. او به طور مکانیکی در مواقع لزوم مؤدب به ادب شهروندی است و در مواقع دیگر انسانی است به غایت خام و تربیت نشده که به اقتضاء نفس خود رفتار میکند.
جایگاه ازدواج در فرهنگ غنی ایرانی
درفرهنگ غنی ایرانی ازدواج و پیوند زناشویی پایه و اساس یك خانواده و در نتیجه یك جامعه موفق و اخلاقی است. بزرگان این سرزمین به موجب جلوگیری از سست شدن اخلاقیات در جامعه و كنترل انحطاط و فحشا و همچنین استواری تفکر و اندیشه زنان و مردان ایرانی، ازدواج را یکی از مهم ترین ارکان جامعه بر شمرده اند. از دیدگاه اجتماعی چه در حیات اقتصادی، چه مادی، چه معنوی و روحانی این سنت نتایج پر ثمری دارد كه مهم ترین آن قوام خانواده ها و در نتیجه یک اجتماع است. هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش میکند.
به طور کلی میتوان گفت که انسانی موفق و پویا است که هر روز زندگی اش از روز گذشته اش کاملتر باشد. سیر طبیعی گیتی چنین است كه دختران و پسران خردمند در پی رسیدن به استقلال فکری هستند و در نتیجه برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بی شمار خود به سوی تکامل و دانش و راهکارهای رسیدن به کمال هستند.
ازدواج و گزینش همسر مناسب و شایسته موجبات رشد و تکامل زنان و مردان را فراهم میکند. متاسفانه در این میان نیز دختران و پسرانی هستند که مستثنی میباشند، زیرا با عدم درک درست و منطقی از فلسفه ازدواج نه تنها به تفکر، اندیشه و روان خود ضرر میرسانند بلکه در دراز مدت به سهم خود بروی یک جامعه نیز تاثیر منفی میگذارند. گاتها چنین پند میدهد:
خاستگاه مهریه از عهد باستان
این اپیدمی تا اندازه ای شیوع یافته است که پاره ای از دختران بهای دوشیزگی خود را با ارقام سنگین مهریه تعریف کرده اند.
مهریه تعهد مالی است که شوهر به هنگام وقوع عقد ازدواج ، پرداخت آن را به همسر خود بر عهده می گیرد و مکلف است بلافاصله پس از امضای قرداد ازدواج ، هر لحظه که زن مطالبه کند آن را بپردازد .
رقم مهریه ها در سال های اخیر در حالیکه ناتوانی مردان در پرداخت آن هنگام جدایی و حتی در دوران زندگی مشترک بارز است از سیر صعودی نگران کننده ای برخوردار بوده است .
از سوی دیگر، این معضل در حالی در کشور رو به گسترش است که جوانان در آستانه ازدواج با مشکلات فراوانی از جمله مسکن و شغل مناسب مواجه هستند و بسیاری از مردان به گواه آمار برای گذران زندگی مجبور می شوند بیش از یک شغل داشته باشند . اما بعضی از دختران با دلایل گوناگونی که همگی از نبود حمایت قانونی از آنان سرچشمه می گیرد بهترین روش را برای پیشگیری از اتفاقات احتمالی در دوران زندگی زناشویی را سنگینی مبلغ مهریه می دانند .
دکتر "احمد بشیری "، حقوقدان در این باره می گوید : " مهریه به موضوع پیچیده ای در زندگی زناشویی تبدیل شده است که ابعاد آن در کشورتقریبا" غیرقابل کنترل می باشد . بنابراین زمان آن فرارسیده تا برای این نابسامانی چاره ای اندیشید و راهی یافت . "
کم نیستند مردانی که امروز به حق یا ناحق به دلیل عدم پرداخت مهریه در زندانها بسر میبرند. مردانی مغرور و مدعی که در آغاز زندگی مشترک بدون اندیشیدن به آینده ای که در انتظارشان است، نسبت به قبول مهریه چند هزار سکه ای، حالا عمرشان را پشت میلههای زندان هدر میدهند.
موضوع مهریه یک سنت حسنه اسلامی و ایرانی است که متاسفانه طی سالهای اخیر به شدت از سوی خانوادههای ایرانی دچار دستخوش و تغییر و تحول شده است، به طوری که گاهی بحث بر سر مهریه آنقدر بالا میگیرد که وصلتی به خاطر اختلاف نظر درباره مهریه، هیچگاه سر نمیگیرد...
طی سالهای اخیر تعداد زندانیان فراری از پرداخت مهریه، مدام در حال افزایش است به گونه ای که در حال حاضر این افراد بخش عمده ای از زندانیان مالی را شامل میشوند. افرادی که به دلیل یک اشتباه در آغاز زندگی مشترک، حالا مدتها در پشت میلههای زندان زندگی را سپری خواهند کرد.
طبق قانون مدنی، مهریه هر وقت که از جانب زن مطالبه شود باید به روز شود. یعنی با محاسبات اقتصادی معلوم شود مبلغی که در تاریخ ازدواج به عنوان مهریه ثبت شده به هنگام مطالبه معادل چه وجهی است و سپس پرداخت شود.
نگاهي به جامعه شناسي خانواده در ايران
”بسياري بر اين باورند كه در دنياي امروز نهاد خانواده تضعيف شده و حتي چيزي از آن برجاي نيست. اين عده معمولاً در چارچوب جامعه مدرن به خانواده نگاه نميكنند؛ بلكه الگوهاي جامعه سنتي را براي سنجش كاركردهاي نهاد خانواده معيار خود قرار ميدهند. اين در حالي است كه در جامعه مدرن، هنجارها دروني شده و مشاركت فعال خانواده برانگيخته ميشود البته در اينكه خانواده از جهاتي كاركردهاي خود را از دست داده و به عبارتي دولتي شده، ترديدي نيست.
امروزه دولت در جوامع مدرن و شبه مدرن، از طريق قوانين يا ايجاد الگوهاي جديد خانواده را تحت سلطه قرار ميدهد. رسانهها هر روز در قلب خانهها كار ميكنند و ارزشهاي جديدي را ايجاد ميكنند. بنابراين بسياري، خانواده را در معرض تهي شدن ميبينند چرا كه در خانوادههاي جديد حتي نهار و صبحانه بيرون خورده ميشود و بسياري از كاركردها را دولت و سازمانهاي ديگر به عهده ميگيرند“.
مطالب بالا گفتههاي دكتر باقر ساروخاني در يكي از نشستهاي گروه علمي ـ تخصصي جامعهشناسي خانواده انجمن جامعهشناسي ايران بود. در اين سلسله نشستها كه معمولاً نخستين يكشنبه هر ماه برگزار ميشود، نهاد خانواده در ايران، تغيير كاركردها و معضلات و مشكلات آن مورد بررسي قرار ميگيرد.
عنوان جلسهاي كه در ارديبهشت ماه سال جاري برگزار شد، نگاهي به كتاب ”جامعهشناسي خانواده در ايران از روزنه ازدواجهاي دستهجمعي“ نوشته دكتر باقر ساروخاني اعلام شده بود كه در واقع از زاويه معرفي اين كتاب، شاخصهاي توفيق خانواده، ميزان و نحوه بررسي آن مورد توجه متخصصان اين گروه قرار گرفت.
دكتر ساروخاني در حاشيه اين بحث ضمن بيان مطالب بالا، نظر خود را نسبت به بقاي نهاد خانواده بسيار خوشبينانهتر عنوان كرد و گفت: من معتقدم جامعه بدون خانواده قابل تداوم نيست.
خانواده ميراثي اجتماعي است كه ما از نياكانمان ميگيريم و به اخلاف خود منتقل ميكنيم اما براي بررسي كاركردهاي آن، بايد نهاد خانواده را با دنياي روز انطباق دهيم چرا كه خانواده جديد در دنياي جديد تبلور مييابد.
وي در معرفي اثر خود گفت: اين كتاب نتيجه تحقيقي است كه در كميته امداد امام خميني و در مورد ازدواجهاي دستهجمعي آن انجام شده است و از اين زاويه، عروسان دستهجمعي كساني هستند كه زير لواي كميته امداد ازدواج ميكنند.
دكتر ساروخاني افزود: كتاب شامل سه بخش و فصلهاي مختلف است. در يك فصل سن ازدواج مورد بررسي قرار گرفته است كه از اين منظر، تا چه حد سن ازدواج در خانواده تأثير دارد و به عبارتي سن آرماني ازدواج در اين خانوادهها چيست. همچنين ارتباط ميان تحصيلات و توفيق خانوادهها مورد بررسي قرار گرفته است.
وي ادامه داد: بحث ديگر، مبحث شغل و توفيق زناشويي است. همچنين تعلق قومي، ازدواج و كاميابي زناشويي از ديگر مباحث اين كتاب است كه به نوعي اطلس جغرافياي اجتماعي ازدواج و طلاق در آن مورد توجه قرار گرفته است و بررسي شده كه در كدام مناطق طلاقزايي بيشتر است.
در فصل ديگر نيز بحث هم خوني و ازدواج مطرح شده و اين پرسش عنوان شده كه هم خوني تا چه حد در ازدواج اثرگذار است و البته چه نوع هم خوني، در چه سطح و درجهاي. البته اعتقاد ما بر اين است كه ازدواجهاي هم خون بايد با احتياط زياد نگريسته شوند.
مدير گروه جامعهشناسي خانواده انجمن جامعه شناسي ايران در عين حال يادآور شد كه تنها منجر شدن ازدواج به طلاق، مبناي شناسايي عدم توفيق خانوادهها نيست بلكه اين بحث در سه سطح مورد بررسي قرار گرفته است كه يكي از شاخصهاي آن توفيق كمي يا همان منجر شدن ازدواج به طلاق است.
به گفته وي، شاخص ديگري كه در اين تحقيق مورد توجه قرار گرفته، طلاق ذهني است، بدين معنا كه انديشه طلاق به ذهن فرد رسيده باشد و شاخص سوم در توفيق خانوادهها نيز به فضاي عاطفي درون خانواده برميگردد كه بنابر آن، وقتي در درون خانواده فضاي عاطفي سرد ميشود، اين خانواده مطلوب نخواهد بود.
دكتر ساروخاني در اين زمينه تأكيد كرد: اگر پيوند عاطفي درون خانواده از ميان برود، اين نهاد ديگر به عنوان گروه نخستين شناخته نخواهد شد چرا كه در بسياري از موارد، وقتي فضاي عاطفي به شدت كاهش مييابد، شاهد پادگان شدن خانواده هستيم كه از ماهيت اصل خود به دور افتاده و با ابزارهاي ديگري كنترل ميشود.
وي در عين حال خاطر نشان كرد: اگر در جامعهاي هيچ طلاقي اتفاق نيفتد، اين امر نشانه خوبي براي توفيق خانواده در آن جامعه نيست. به عقيده او ديدگاه در اينجا بايد دوركيمي باشد بدين معنا كه نوعي آسيب در حد معقول و كم جامعه را واكسينه ميكند و از اين زاويه طلاق در سطح پايين ميتواند معيار خوبي براي جامعه باشد.
دكتر ساروخاني يكي ديگر از مباحث كتاب خود را بحث خانواده درماني را معرفي كرد و گفت: در اين بحث سئوال اين بود كه اگر خانوادهاي با مشكل مواجه شد، اين مشكل را چگونه برطرف كنيم؟ در بسياري از موارد زوجين با هم سازش ندارند و طلاق عاطفي بسيار زياد شده است.
وي تصريح كرد: در علم جامعه شناسي خانواده براي ارائه راهكارهايي براي گزينش همسر تلاش در جهت سياستگذاري ازدواج براي سوق دادن آن به سمتي است كه ريز فاكتور سقوط و عدم توفيق را با شاخصهاي ياد شده، كمتر داشته باشيم.
دكتر ساروخاني گفت: با وجود اين تئوري، در اين تحقيق با وجود تأكيد كميته امداد براي ارائه نوعي جداول امتيازبندي شده براي پيشبيني در مورد موفقيت ازدواج، در مرحله گزينش همسر، به اين نتيجه رسيديم كه با توجه به تمايز فرهنگي زياد در نقاط مختلف كشور و سيال بودن اين واقعيت انساني، رتبهبندي و پلكاني كردن عوامل ميزان موفقيت در گزينش همسر امكانپذير نيست بلكه بايد در اين امر كارشناسان مجربي با در دست داشتن مجموعهاي از قواعد نسبي، حساس و كيفي اين امر را مورد سنجش قرار دهند.
وي همچنين به مشكلات جمعآوري اطلاعات در مورد سلامت يك خانواده در فرهنگ ايراني اشاره كرد و گفت: در اين تحقيق رابطه فرزندان به عنوان يكي از معيارهاي سنجش سلامت خانواده و آرامش و تعادل رواني افراد مورد بررسي قرار گرفته است.
+ مشاركت پذيري اعضاي خانواده
خانواده به عنوان نهادي اجتماعي، هسته نخستين پيوند اجتماعي انسان را بنيان مينهد و با تأمين مجموعهاي از نيازهاي انساني، عهده دار نقشها و كاركردهاي ويژهاي است. مشاركت پذيري اعضاي خانواده به عنوان نياز اجتناب ناپذير عصر ما، همة ابعاد انساني را در سطوح مختلف فكري، عاطفي و رفتاري تحت پوشش قرار ميدهد و در به ثمر رساندن اهداف خانواده حائز اهميت است.
فرآيند مشاركت پذيري از رويكردهاي متفاوتي قابل تبيين است، اما نظام مند بودن كنش اجتماعي موجب ميشود تا با بهره گيري از نظريه پارسونز، شرايط و موانع فرهنگي مشاركت پذيري اعضاي خانواده بررسي شود.
صرفنظر از نقد و ابرامي كه متوجه نظامهاي كنشي مورد نظر پارسونز است، تأكيد او بر نظام فرهنگي به عنوان نظامي مسلط و تعيين كننده، هم در توصيف مشاركت پذيري و هم در تحقيق و تثبيت آن واقعيتي انكارناپذير است. تأثيرگذاري عقايد، باورها و ارزشهاي ديني بر آرمانها و اهداف خانواده و مسئوليت پذيري اعضاء و تفاهم و توافق آنها، از عناصر كليدي نظام فرهنگي جامعه اسلامي است كه موجب مشاركت پذيري اعضاي خانواده ميشود. از سوي ديگر ابهام نقش ها، فضاي بي اعتمادي، بدبيني، حسادت، كينه توزي و نگاه جنسي محض به نقشهاي همسري به عنوان موانع فرهنگي مشاركت پذيري اعضاي خانواده محسوب ميگردد.
خانواده به عنوان بنيادي ترين نهاد اجتماعي ميتواند عميق ترين تأثيرات روحي و رواني را در اعضايش ايجاد كرده و به نوبة خود منشأ تحولاتي عظيم در جامعه باشد، جامعه نيز ميتواند تغييرات اجتماعي را به درون خانواده سوق دهد. به طور نمونه جامعهاي كه روح استبداد در تمام كالبد نهادي آن جاري است، اين چهرة استبدادي در درون خانه نيز نمايان ميشود و بالعكس، افرادي كه تعاملات خانوادگي آنها با استبداد و انزوا همراه است، روابط اجتماعي خود با ديگران را بر اساس چنين الگويي ترسيم ميكنند.
صرفنظر از مدل آرماني و ارزشي خانواده كه چهرة تابناكي دارد، حركت تاريخي آن تحت تأثير تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه، حركتي ناموزون در قوس صعود و نزول بوده و در شرايط كنوني كه موضوع مشاركت اجتماعي به عنوان يكي از رهاوردهاي انقلاب اسلامي توجه همگان را به خود جلب كرده است، مشاركت پذيري اعضاي خانواده به رويكردي اجتماعي و فراگير تبديل ميشود و اميد است تا اين سوگيري مبارك به مدل آرماني و الهي خود نزديك شود.
اما سؤال اساسي آن است كه خانواده مشاركت پذير از چه امتيازات و فوائدي برخوردار است؟ آيا مشاركت اعضاي خانواده دامنة خاصي دارد؟ از چه راههايي ميتوان اعضاي خانواده را مشاركت پذير نمود؟ موانع چنين مشاركتي چيست؟ … اين تحقيق درصدد پاسخگويي به اين سؤالات است.
مفاهيم كليدي
برخي از مفاهيم كليدي و محوري اين نوشتار نيازمند توضيح و تعريف است، لذا به اختصار سه مفهوم ذيل تعريف ميشود:
1. خانواده
جامعه شناسان تعاريف گوناگوني از خانواده ارائه داده اند كه دربردارندة نقاط اشتراك و امتياز مختلفي است. در اين بخش به برخي از آنها اشاره ميشود:
الف)- تعــريف خانـواده با توجه به ملاك نهادي ـ ساختي؛
خانواده نهادي است كه در درون اجتماع كل قرار داشته و ارگانيسمي است كه ساختار آن بوسيله اجزاء تشكيل دهندة آن حفظ ميشود.
ب)- تعريف ساختي ـ كاركردي خانواده؛
خانواده يكي از پاره نظامهاي مربوط به كل جامعه است كه انجام برخي از وظايف را به عهده دارد.
ج)- تعريف خانواده با ملاك كنش و نقش؛
خانواده واحدي مركب از افرادي است كه داراي كنش متقابل و موقعيتي خاص هستند. اين موقعيت بوسيله نقشها معين ميشود.
د)- تعريف خانواده با ملاك رابطه؛
خانواده گروهي از افراد هستند كه با هم زندگي ميكنند و رابطه خويشاوندي معيني بين آنها برقرار است.[1]
تعاريف فوق از دو جهت، محدوديت و نقصان دارد: يكي به لحاظ ملاكهاي مورد توجه (كه ريشه در نوع جامعه مورد بررسي محقق و نيز چارچوب و مباني نظري او دارد) و ديگري به لحاظ «مانع نبودن از اغيار» است. يعني بسياري از تعاريف، به طور دقيق معرف خانواده نيست، بلكه بياني عام بوده و ديگر گروهها و نهادهاي اجتماعي را نيز شامل ميشود.
چنانچه در تعريف خانواده، همانند ساير مفاهيم اجتماعي، پيش فرضهاي نظري و محيط اجتماعي دخيل باشد، ميتوان بر اساس انديشههاي اجتماعي اسلام و جامعه ايراني و با توجه به نقشها و كاركردهاي خانواده تعريف ذيل را ارائه نمود:
جامعه شناسی همسریابی
یکی از اساسیترین عواملی که به هنگام انتخاب همسر بر تصمیم افراد در جامعه بویژه در جوامع حافظ ارزشهای مذهبی اثر میگذارد، همگونی اعتقادات مذهبی است. مذهب، جلوه معنوی- الهی است که در اندیشه، باور، اعتقاد و شیوه زندگی افراد تأثیر عمیق و همه جانبه دارد.
علیرغم دگرگونیهای جدید که گاه مسیر حرکت آنها بسوی مادهگرایی افراطی، جدایی پدیدههای اجتماعی از حیات دینی و استقرار گونهای از خردگرایی و تضعیف حس مذهبی در جوانان است، در جامعه ما تأثیر اعتقاد مذهبی بر رفتار و کردار و زندگی زناشویی جوانان شایان توجه است.
زناشویی میان زن و مردی که وابسته به مذاهب گوناگون هستند و یا در صورت تعلق به یک مذهب، از درجه ایمان و اعتقادات مذهبی مختلف برخوردارند، چندان استوار و محکم نیست.
لوگال معتقد است که ناباوری دینی یکی از طرفین ازدواج دشواریهای فراوانی برای آنها فراهم میکند و باعث بگومگوهای دائمی میشود. جالب اینجاست که این ناهمگونی در اعتقادات مذهبی با پیشرفت زندگی زناشویی افزایش یافته و تبدیل به عاملی مخرب در عشق و علاقه و سعادت زوجین میگردد.
تأثیر شگرف مذهبی بر گزینش همسر مخصوصاً از آن جهت اهمیت پیدا میکند که اعتقاد مذهبی فقط منحصر به تنظیم روابط انسان با خدا نیست، بلکه باورهای مذهبی منشاء بنیادین تلقیات جمعی، شخصیت اساسی و نوع جهانبینی افراد است که این عوامل به نوبه خود میتوانند بر تکوین و تداوم روابط اجتماعی همه افراد خصوصاً زن و شوهر بسیار اثرگذار باشند. در نتیجه، استدلال اینست که "آنهایی که با هم دعا میکنند، با هم زندگی میکنند". زیرا بنابر گزارشهای تحقیقاتی، در صورت ناهمسوگرایی مذهبی، حفظ اعتماد و اطمینان زن و شوهر نسبت بهم، غیر محتمل به نظر میرسد[1[
همسانهمسری بر اساس سن زوجین نیز بحثهای دامنهداری را مابین جامعهشناسان برانگیخته که نتیجهگیری و قضاوت در مورد آنها بسیار دشوار است.
پژوهشهای مردمشناسی در ایران حاکی از اینست که بین ازدواج زوجین هیچگونه هنجار ثابت، همگونی و همخوانی وجود ندارد. تحقیقی در باختران بر روی نمونهای از با 457 نفر، تفاوت سنی بیش از ده سال را بین زوجین نشان میدهد و در حدود 1/0 ازدواجها با تفاوت سنی بیست و یا بیشتر زوجین همراه است. در مشهد در 9/0 از 189 خانوار مورد مطالعه از طریق "ساروخانی" سنّ مرد بالاتر از زن است و در 48 درصد موارد این تفاوت سنّی به بیش از ده سال میرسد. در تهران در 50 درصد خانوادههای مورد بررسی، سن مرد دست کم ده سال بیشتر از زن است[2[.
در جوامع کارگر طلب که انسان مهمترین منبع انرژی است و زن نیز به عنوان عامل و عرضه اصلی کار محسوب میشود، اختلاف سنی در بین زن و شوهر بسیار فاحش است و این اختلاف سنّی هم همیشه به نفع مردان نیست. به عنوان مثال، اشتغال زن به عنوان نیروی اصلی صنعت قالیبافی در میان ترکمنها ازدواج پسران 9 ساله را با دختران16 ساله اقتضا کرده است. دختران مجرد در هر سنّی با پرداخت شیرینیهای کلان به عقد و ازدواج مردان مجرد و یا متأهل 15-10سال کوچکتر و یا بزرگتر از خود در میآیند[4].
علیرغم موارد استثنایی بعضی از جوامع، در اغلب شهرستانهای ایران، اختلاف سن ازدواج به نفع مردان است. وجود چند همسری، تفوق جنسی مردان و ساختار سنتی کشاورزی جامعه که در آن هنوز برتری انسانها مخصوصاً با توجه به معیارهايی نظیر سن و جنس تعیین میشود و این اولویت پذیرفته شده برای مرد، کسب امتیازاتی را در زمینههای مختلف نصیب او میکند که انتخاب زن جوان و حتی بسیار جوان، یکی از آنهاست. انتخاب زن جوان به این علت که هم قابلیت انعطاف و تربیت پذیری بیشتری داشته باشد و هم بتواند با ویژگیها و خواستههای همسرش بسهولت خود را تطبیق دهد.
بسیاری از اندیشمندان با در نظر گرفتن سعادت زوجین این پرسش را پیش نهادهاند که آیا شکاف وسیع سنّی میان همسران لطمه به زندگی زناشویی آنها وارد میکند؟ اگر چه در مورد تعیین مرز دقیق اختلاف سنّی اتفاق نظر وجود ندارد؛ عدهای از جامعهشناسان تأکید بر پنج سال اختلاف سنّی را به نفع مردان و تعدادی دیگر 7-4 سال فاصله سنّی را میپذیرند، لیک جملگی بر این عقیده هستند که شکاف و فاصله وسیع سنّی به استواری و پایداری کانون خانوادگی صدمه میزند. تشابه نسبی سن زن و مرد به هنگام ازدواج همارز با بهترین تعادل در زندگی زناشویی است. به گفته کارلسون، تفاوت وسیع سنّی با خود تفاوتهای وسیع انتظارات، شیوه نگرش و جهانبینی را به همراه میآورد و بر بقای زوجیت و سعادت زوجین خدشه وارد میکند. موج جدید تغییرات، نسل جوان را از نظر عادت زندگی، آسایش لباس و نوع غذا، از نسل پیشین کاملاً متمایز کرده است. بنابراین، در شرایط شکاف وسیع سنّی، زن و شوهر در کنار یکدیگر! احساس بیگانگی کرده و نه تنها در زمینههای جدی زندگی به تفاهم نمیرسند، بلکه در امور حاشیهای همچون تفریحات و غیره یکدیگر را تحمل نمیکنند، به قول سعدی "زن جوان را تیری در پهلو به که پیری".
با این حال نباید تصور کرد که هر ازدواج با اختلاف وسیع سنّی محکوم به شکست است. چه بسا در مواردی عواملی نظیر وحدت ایدئولوژی، اشتراک آرمان و یا رسالتی خاص میتوانند اثر این متغییر را خنثی کنند. گذشته از این در تزلزل ازدواج تنها یک عامل بالقوه منفی کارساز نیست، معمولاً تأثیر این عامل منفی ذخیرهای در صورت پیوند با عوامل منفی دیگر از قوه به فعل درمیآید و کانون خانواده را تهدید میکند.
بر اساس اطلاعات و گزارشهای تحقیقات جامعهشناسی، یک ناهمسانی و ناهنجاری کلی نیز در زمینه میزان تحصیل زن و شوهر مشاهده میشود. در مشهد از ده خانواده در چهار مورد زن و مرد تحصیلاتی دستکم شبیه به یکدیگر داشتند و در تهران این نسبت به یک در سه میرسد. یعنی از هر سه مورد بررسی یک خانواده زن و شوهری در حدی کاملاً مشابه بودهاند. لازم به ذکر است که همسانی زن و مرد از نظر تحصیل نسبت به سایر جوامع کمتر است و این خود نشانگر تمایز فاحش زن و مرد از نظر تحصیل است.
در واقع عدم تساوی زن و مرد در تحصیل، موجب تفوق نسبتاً مداوم مردان در ایران و تداوم نظام پدرسالاری در جامعه است.
در جوامع فردگرای امروزی، هر فرد بیش از اینکه به طبقه و یا گروه اجتماعی- حرفهای والدین خویش تعلق داشته باشد، به صلاحیت و مختصات حرفهای و اجتماعی خود وابسته است و علاقمند است که همسرش نیز از محدوده اجتماعی خود باشد. از این رو، هر چه اختلاف خرده فرهنگ تحصیلی و طبقاتی میان همسران کمتر باشد، میزان تفهیم و تفاهم آنها بیشتر خواهد بود.
هر طبقه بر اساس سطح تحصیل، درآمد و نوع شغل، نگرش خاصی نسبت به جهان پیدا میکند به نوعی خاص در روابط اجتماعی سهیم میشود که آثار آن در روابط زن و شوهر و میزان صمیمیت آنها آشکار میگردد. بعضی معتقدند که افراد با کسب سواد و افزایش گام به گام آن حساس، ظریفتر و دقیقتر نسبت به مسائل میشوند.
انسان آموزش دیده از انسان خام فاصله گرفته و به همان نسبت نیز احساسات دقیقتر مییابد. وی به دوران دنیاهای پیچیده احساسات انسانی راه یافته و در درک معنای واقعی مفاهیم دقت به خرج میدهد. در این راستا، انسان با سواد خصوصاً تحصیلکرده در سطوح بالا، قدرت درک بیشتری نسبت به مصائب و سختیهای دیگران پیدا کرده و با آنان احساس همدلی و همدردی بیشتری میکند. این توان بر تمامی روابط انسان با دیگران خصوصاً روابط فرد با همسرش اثر مثبت مینهد.
بعلاوه، انسان با سواد، کمتر دچار خود باختگی و یا از خود بیگانگی میشود. وی میداند و باید بداند که شرایط وی در ازدواج خاص خود اوست و با هیچ کس همانند نیست، لذا نباید به تقلیدی رنگ پریده از دیگران پردازد. شعور جامع نسبت به خویش، عدم تقلید از دیگران، شناخت و پذیرش تمایز خود و شرایط خویشتن از دیگران، از اهم شرایط ارتباط با انسانهای دیگر از جمله در زندگی خانوادگی است.
توجه به خصوصیات فرد تحصیلکرده این را میرساند که میان سعادت خانوادگی و همگونی تحصیلات بستگی مستقیمی وجود دارد. وجود یک موقعیت تحصیلی- اجتماعی همگون و يا دستکم معادل، خواهد توانست به ایجاد توافق میان زن و شوهر کمک کند. تشابه و یا همارز بودن میزان تحصیل زوجین میتواند در بهره هوشی آنان نیز اثرگذار باشد و تفاهم خانوادگی را افزایش دهد.
عدم همسانی همسران از نظر تحصیلی و اجتماعی سبب میشود که زوج برتر از نظر تحصیلی، امتیازات بیشتری از قبیل زیبایی، جوانی و موقعیت اجتماعی- اقتصادی بالا از طرف مقابل را در راه جبران آن طلب کند.
البته در همه شرایط میزان تحمل و سازشپذیری مردان در قبال عدم همسانی تحصیلی بیش از زنان است. در حالی که ازدواج یک مرد دکتر با دختر دیپلم و یا کمتر از دیدگاه جامعه غیرمعقول به نظر نمیرسد، عکس آن کاملاً نابهنجار تلقی میشود.
در نهایت اگر قاعده همسان همسری بر پایه عشق و علاقه، سن، سطح تحصیل و مذهب از سوی تمام اندیشمندان مورد تأیید باشد، در زمینه منش و شخصیت عقاید مشخصی وجود ندارد. آیا در انتخاب همسر باید بر ویژگیهای اخلاقی مشابه زوجین تأکید شود و یا بر عکس افراد در جستجوی کسی باشند که دارای ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی کاملاً متفاوت از آنهاست؟
رابرت وینچ از مطالعهای که روی 25 نفر از دانشجویان دانشگاه«نورث وسترن» که با یکدیگر ازدواج کرده بودند انجام داد، به این نتیجه میرسد که هرکس در پی ارضای پارهای از نیازهای شخصی است و معمولاً همسری را انتخاب میکند که از طریق او به حداکثر رضایت در این زمینه نائل آید؛ یعنی همسری مکمل را انتخاب میکند.
وینچ و همکارانش بر اساس ویژگیهای مکمل نه مشابه، لیستي از 12 نیاز اصلی و سه خصوصیت روانی ساختند که امکان انتخاب همسر مناسب را با توجه به خصوصیات روانی هر فرد توصیه میکرد. به عنوان مثال اگر شوهر متمایل به فرماندهی باشد، بهتر است زنی را انتخاب کند که دارای خصلتی مطیع باشد و یا اگر یکی از زوجین عصبی، حساس و پرخاشگر باشند، دیگری آرام و متعادل باشد، والاّ احتمال برخورد بیشتر و شکنندگی قرارداد زوجیت در صورت ازدواج دو فرد عصبی با یکدیگر بیشتر خواهد بود.
این نظریه غیر از وینچ حامیان دیگری از قبیل کتسین، استروس و والر نیز دارد که ارضای نیازهای مختلف زوجین توسط یکدیگر را یک نوع اشباع و استقلال عاطفی میدانند و این همان چیزی است که دو همسر را به نحوی پایدار به هم میپیوندد. در مقابل مدافعین این نظریه مخالفینی نیز وجود دارد که عقیده وینچ را به سخره گرفته و معتقدند که اگر نظریه وینچ درست باشد "همه باید از نیازهای روانی خود آگاهی یابند، خود روانکاو باشند و حال آنکه گزینش همسر با آگاهی و تخصص صورت نمیپذیرد". نتیجه اینکه اختلاف نظر جامعهشناسان در مورد همسان همسری از نظر منش و خصوصیات روانی همچنان باز میماند تا روزی نتایج متقن تحقیقات بر یکی از دو نظر صحّه گذارد.
با نتیجهگیری از بحث این مقاله و یافتههای محققین در زمینه همسان همسری به عنوان یک قاعده جهت احراز موفقیت بیشتر زناشویی پیشنهاد میشود :
• جوانان ضمن مبارزه با پدیده افراطی فردگرایی و مادهگرایی، به پذیرش قاعده همسان همسری، زوج مناسب انتخاب کنند.
• از عشق شهوانی و بازیچهای جداً اجتناب ورزند، چرا که سرانجام آن ناکجاآباد است.
• سعی کنند با کسی ازدواج کنند که از نظر عقاید مذهبی، سطح تحصیلات و سن تفاوت چندانی نداشته باشند.
• در خواستگاری صادقانه برخورد کنند و معیارها و ایدهآلهای خود را صراحتاً مطرح کنند.
• خصوصیات و گرایشهای طرفین را به دقت مطالعه کنند.
• گول ظاهر و جذابیتهای جسمانی را نخورند.
• در انتخاب همسر منطق و تجربه پدر و مادر را با احساس خود عجین کنند.
• از چشم و همچشمی و رقابت و سوءظن دور باشند.
• قابلیت انعطاف و تفاهم موزون داشته باشند.
• از پختگی و آموزش کافی در زمینه زندگی خانوادگی برخوردار باشند.